نبرد آخرالزمان
منبع:ماهنامه موعود
:
طي سال‌هاي اخير، انتشار برخي مقالات و اخبار پيرامون واقعة «آرماگدون» ذهن بسياري از علاقمندان به پيشگويي‌هاي مربوط به آخرالزمان را متوجه اين واقعه كرده است و حتي، برخي را واداشته كه به دنبال كشف ردپاي اين پيشگويي مورد ادعاي مسيحيان صهيونيست در ميان اخبار، متون و روايات اسلامي‌ برآيند و تلاش كنند كه به نحوي اين واقعه را با واقعة «قرقيسيا» كه در متون اسلامي و روايات منقول از سوي حضرات معصومين(ع) بدان اشاره شده است، منطبق سازند.
مقالة حاضر به بررسي اين دو واقعه و سنجش وجوه اشتراك و افتراق آن‌ها مي‌پردازد.

قرقيسيا

1. موقعيت جغرافيايي قرقيسيا

قرقيسيا، شهركي است كه در شمال كشور سوريه، در استان «الجزيره» و در شش كيلومتري شهر «رقه» در محل التقاي دو رود فرات و خابور قرار دارد.1 اين شهر پيش از اسلام «كيركسيون» نام داشت و در سال 19 ق. به دست مسلمانان فتح و قرقيسيا ناميده شد.
خرابه‏هايي از قرقيسيا نزديك «ديرالزور» از شهرهاي سوريه كنوني و نزديك به مرزهاي عراق باقي‌مانده كه فاصلة آن تا تركيه نيز نسبتاً نزديك است.2 قرقيسيا حدود 100 كيلومتر با عراق و 200 كيلومتر با تركيه فاصله دارد.3

2. پيشگويي روايات دربارة قرقيسيا

روايات متعددي دربارة اين منطقه و حادثة بزرگي كه در آن رخ خواهد داد، نقل شده است كه تنها به نقل يك مورد از آن‌ها به ذيل اين عنوان اكتفا مي‌كنيم؛
حضرت امام محمدباقر(ع) از «مسير»، فاصله تا قرقيسا [قرقيسيا] را مي‏پرسند و او پاسخ مي‏دهد كه همين نزديكي‏ها در ساحل فرات قرار دارد. آن حضرت(ع) صحبت خود را چنين ادامه مي‏دهند:
اما در اين ناحيه واقعه‏اي رخ خواهد داد كه مانند آن از زماني كه خداوند تبارك و تعالي، آسمان‌ها و زمين را آفريد، اتفاقي نيفتاده و تا زماني كه آسمان‏ها و زمين برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفره‏اي است كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير مي‏شوند.4

3. نبرد بزرگ قرقيسيا

اصلي‏ترين حادثه‏اي كه در قرقيسيا رخ مي‏دهد، جنگ و آشوبي است كه «سفياني» شاخص‏ترين طرف درگير آن است:
سفياني... در طول مسير عراق سپاهيان او وارد قرقيسيا مي‏شوند و جنگي سخت به راه مي‏اندازند كه صد هزار نفر در آن كشته مي‏شوند.5

4. انگيزه رويارويي و درگيري

مطلبي كه به طور اتفاق در روايات ذكر شده، اين است كه علت وقوع جنگ قرقيسيا، گنجي است كه فرات آن را نمايان مي‏كند و اين گنج ممكن است همان‏طور كه در روايات تصريح شده از جنس طلا و نقره باشد و نيز احتمال دارد كه از جنس ديگري [مانند نفت يا غير آن] باشد.6

5. زمان جنگ

سفياني در ماه رجب سر به شورش برمي‏دارد و نبرد قرقيسيا در زمره فعاليت‌هاي وي بر شمرده شده است، اما از آنجا كه سفياني ابتدا بر شام مسلط مي‏شود و آخرين متحدانش در اين منطقه ـ يعني قوم بني كلب - در ماه رمضان با او بيعت مي‏كنند،7 و نيز رواياتي كه حاكي از آغاز جنبش‌ها، نمايان شدن جمعيت‏ها و ابتداي جنگ‌ها در ماه شوال هستند، به احتمال بسيار قوي، معركه قرقيسيا در ماه شوال پيش از ظهور بر پا خواهد ‏گرديد.8

6. طرفين درگير در قرقيسيا

با توجه به انگيزة جنگ در قرقيسيا كه صرفاً تصاحب ثروتي هنگفت مي‌باشد، فرض اين كه در اين ميدان بيش از دو طرف درگير خواهيم داشت، مطلب دور از ذهني نيست، كما اين كه در روايات نيز چنين مطلبي را مي‏توان مشاهده كرد؛ به طور خلاصه مي‏توان گفت كه حاضران در اين ميدان نبرد عبارتند از:
ـ ترك‌ها [كه احتمالاً منظور روس‌ها باشد]: كه در جزيره (بين‏النهرين) نيرو پياده كرده‏اند.
ـ روميان: يهوديان و دولت‌هاي غربي كه وارد فلسطين شده‏اند.9
ـ سفياني كه در آن هنگام بر شام كاملاً مسلط شده است.10
ـ دو نفر به نام «عبدالله» كه در روايات ما توضيح خاصي درباره آن‌ها اشاره نشده و احتمالاً هم پيمان غربي‌ها باشند.
ـ «قيس» كه مركز فرماندهي‏اش در مصر است.
ـ يكي از بازماندگان عباسيان.11
نكتة قابل توجه و حائز اهميت اين است كه روايات تأكيد دارند كه در اين جنگ و به خصوص در ميان كشته‏هاي آن شيعيان ديده نمي‏شوند؛
آيا نمي‏بينيد كه دشمنان شما در معاصي خداوند كشته مي‏شوند، بدون آن‌كه شما حضور داشته باشيد در حالي كه شما با آرامش و امنيت در گوشه خانه‏هايتان نشسته‏ايد، برخي از آن‌ها، برخي ديگر را بر روي زمين مي‏كشند. سفياني عذاب مناسبي براي دشمنان شما و نشانه‏اي براي خودتان است.
وقتي آن فاسق سر به شورش برداشت، شما (شيعيان) اگر يك يا دو ماه پس از شورش او از خود حركتي نشان ندهيد، به مشكلي بر نخواهيد خورد تا اين كه بسياري از خلق، منهاي شما كشته شوند.12

7. پيروز ميدان قرقيسيا

با در نظر گرفتن اين كه سفياني پس از اين جنگ آنقدر قوي و توانمند است كه در ابتدا به طور همزمان به ايران و عراق به خصوص شهرهاي شيعه نشين حمله مي‏كند و اندكي بعد در چهار منطقه شام، عراق، ايران و حجاز سپاهيانش حضور جدي و فعال دارند، مي‏توان وي را پيروز ميدان قرقيسيا بدانيم.13

8. تعداد كشته‏ها و سرانجام آن‌ها

روايات تعداد مختلفي را براي كشتگان اين نبرد ذكر مي‏كنند:
ـ صد هزار نفر: [سفياني] سپاهيانش را به قرقيسيا مي‏رساند و در آنجا هم به جنگ كردن مي‏پردازد. در اين جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمكاران كشته مي‏شوند. پس از آن سفياني سپاهي را به كوفه گسيل مي‏دارد.14
ـ چهار صد هزار نفر: شهري در طرف شرق ساخته مي‏شود كه در آن حوادثي روي مي‏دهد كه هرگز مردم آن زمان نظيرش را نديده باشند. ... و يك حادثه ديگر در شام روي مي‏دهد كه مجموعاً چهار صد هزار كشته بر جاي مي‏گذارد... .15
ـ از هر نه نفر، هفت نفر: قطعاً نهر فرات از كوهي از طلا پرده برمي‏دارد كه مردم براي رسيدن به آن به جان يكديگر مي‏افتند و از هر نه تن، هفت تن كشته مي‏شود.16
ـ نود درصد يا (نه‌ دهم) مردم: فرات از كوهي از طلا پرده برمي‏دارد... و از هر صد نفر، نود نفر در اين نبرد كشته مي‏شود17 و قيامت برپا نمي‏شود مگر اين كه ... نه دهم آن‌ها كشته مي‏شود.18
ـ نود و نه درصد مردم: قيامت برپا نمي‏شود تا اين كه ... از هر صد نفر، نود و نه نفر كشته مي‏شود. هر يك از آن مردمان مي‏گويد، شايد من همان باشم كه نجات مي‏يابد.19
ولي آنچه مسلم است اين كشته‏ها به هر تعداد كه باشند، دفن نشده و خوراك حيوانات مي‏گردند:
همانا خداوند در قرقيسيا سفرة پر از طعامي دارد كه سروش آسماني از آن خبر مي‏دهد و ندا مي‏كند كه اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين براي سير شدن از گوشت تن سمتگران بشتابيد.20
حجت‌الاسلام علي كوراني در كتاب خويش با عنوان عصر ظهور، چنين مي‏نويسد:
چنان‌كه روايت اشاره مي‏كند، عرصه نبرد، بيابان خشك و بي‏آب و گياه است و آن‌ها اجساد كشتگان خود را دفن نمي‏كنند و يا قادر به دفن آن‌ها نيستند.21

9. نحوة جنگيدن در قرقيسيا

همان‌گونه كه در روايات متعدد و مختلفي كه درباره قرقيسيا ذكر شد، ديديم، هيچ اشاره‏اي وجود ندارد كه اين جنگ صورت خاصي داشته و يا در آن از ابزار خاصي براي كشتن افراد استفاده بشود.

10. زمينه‏سازي براي قرقيسيا

همان طور كه ديديم آنچه در روايات اسلامي آمده اين است كه در ابتداي شورش سفياني، شيعيان بايد هيچ حركتي از خود نشان ندهند و از تمام حوادث آن صحنه و فعاليت‌هاي او خود را بر كنار بدارند.

11. ميزان احتمال وقوع نبرد قرقيسيا

بنابر روايات متعدد پنج حادثة حتمي پيش از ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق مي‏افتند:
شورش سفياني، قيام يماني، نداي آسماني در بيست و سوم ماه رمضان، شهادت نفس زكيه و فرو رفتن سپاه سفياني در (سرزمين) بيداء در بياباني ميان مكه و مدينه.22
بقيه حوادث نيز در عين آن كه احتمال وقوعشان بسيار زياد است، از احتمال بروز «بداء» در مورد آن‌ها نيز نمي‏توان چشم‏پوشي كرد23يعني احتمال واقع نشدن آن‌ها ‏بايد به طور جدي مورد نظر قرار گيرد؛ جريان قرقيسيا نيز از اين قاعده مستثني نيست.
نكته‏اي كه ذكر آن در اين جا خالي از لطف نمي‌باشد، اين است كه بيان فرو رفتن سپاه سفياني (خسف) در سرزمين بيداء در ميان علائم حتمي ظهور و در حالي كه خود سفياني هم يكي از افرادي كه نابود مي‌شوند شمرده شده، بيانگر عدم قطعيت ديگر اخباري است كه پس از وقوع آن حادثه به نحوي با سفياني مرتبط مي‏شود. البته فراموش نكنيم كه با استناد به حتمي بودن شورش سفياني و جايگاه ويژه نبرد قرقيسيا در مين روايات، مي‏توان ادعا كرد كه احتمال وقوع اين وقايع از بقيه حوادث مطرح شده در روايات بيشتر است.

12.آثار پيشيني قرقيسيا

همان‌طور كه ديديم قبول كردن يا قبول نكردن و عدم اعتقاد به وقوع جنگ قرقيسيا اثرخاصي را ايجاد نمي‌نمايد.

آرماگدون

اكنون ويژگي‌هايي را كه دربارة جنگ آرماگدون گفته مي‌شود مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

1. موقعيت جغرافيايي آرماگدون

خانم گريس‏ هالسل در كتاب تدارك جنگ بزرگ مي‏نويسد:
براي اين كه به تپه «مجدّو» برويم، از «تل‏آويو» حدود 55 مايل به طرف شمال سفر مي‏كنيم، و به محلي مي‏رسيم كه در 20 مايلي جنوب - جنوب شرقي «حيفا» قرار دارد و فاصلة آن از درياي مديترانه حدود 15 مايل است.24
كه البته وي مطالب ديگري را هم درباره اين شهر به نقل از همراه خود نقل مي‌كند ولي وقتي دربارة تطبيق آن مكان با محل موعود جنگ آرماگدون مي‏پرسد، جواب مي‏شنود:
شما همين اسم ـ يعني مجدّو ـ را بگيريد. كلمة «هار» (كه در زبان عبري به معني كوه مي‌باشد) را به آن اضافه كنيد؛ اين دو كلمه به شما «هارمجدّو» را مي‏دهد كه ما آنرا «هارمجدون» [= آرماگدون] ترجمه مي‏كنيم.
هالسل خود مي‏گويد:
در حالي كه او صحبت مي‏كند، من مي‏كوشم استدلال او را با جستجوي كوه دنبال كنم، امّا كوهي پيدا نمي‏كنم. امّا با همه اين‌ها آيا هارمجدّو (كوه مجدّو) بر يك محل دلالت مي‏كند يا يك رويداد.25
به عبارت ديگر اگر واقع‏گرايانه بخواهيم نگاه كنيم:
1. ابداً معلوم نيست كه منظور از آرماگدون مورد بحث يك محل است يا اتفاق!
2. به فرض كه آنرا بدون دليل به نام محل تفسير كنيم، باز هم قابل تطبيق بر محل مورد ادعا نيست و اعتقاد مبلغان انجيلي مسيحي را اثبات نمي‌نمايد زيرا اساساً در آن منطقه چنين كوهي وجود ندارد بلكه دشت مجدو (مگدو) وجود دارد، نه كوه مجدو.26
3. از همه مهم‌تر اين كه حتي اگر با تسامح بگوييم هارمجدون اين جا است مسئلة تحريف كتاب مقدس پيش خواهد آمد و آن موضوعي نيست كه بتوان به راحتي از آن چشم‏پوشي كرد و با در نظر گرفتن آن بناي تمام تسامح‌هايي را هم كه به كار برده بوديم فرو مي‏ريزد و ديگر چيزي باقي نمي‏ماند كه بخواهيم درباره‏اش اغماض به خرج دهيم.
پس:
اصلاً مشخص نيست كه آنچه آرماگدون (هارمجدون) خوانده مي‌شود، چيست يا در كجا قرار دارد.

2. پيشگويي‌ها دربارة آرمگدون

جريان «مسيحيان صهيونيست» كه همان مبدعان و مبلغان وقوع آرماگدون مي‌باشند، تمام رفتارهاي خود را منسوب به مشيت (تقدير) الهي كرده و در مسير تحقق خواسته‌هايشان اقدامات خشونت باري را تدارك نموده‌اند و آنان پيشگويي‌هاي كتاب مقدس را بهانة اين اعمال خود قرار داده‌اند تا آنجا كه با استفاده از قدرت رسانه‌اي فوق‌العاده‌اي مدام كه تبليغ مي‌كنند خداوند مقرر كرده است، بشر هفت دوران از مشيت الهي را از سر بگذارند كه يكي از آن‌ها «جنگ هسته‏اي آرماگدون» است.
اما جالب آن است بدانيم كه واژة هارمجدون تنها يكبار در انجيل آمده است؛
و ايشان را [نيروهاي اهريمني] به موضعي كه آن را « هارمجدون» مي‌خوانند، فراهم آورند.27
آشكار است كه اين عبارت اساساً مدعاي آنان را اثبات نمي‌كند، بلكه ريشه‌هاي آنرا بايد در اهداف خارج از كتاب مقدس آنان دنبال نمود.
و لذا اگر بگوييم كه آرماگدون حتي در ميان پيشگويي‌هاي تورات و انجيل تحريف نشده نيز وجود ندارد، سخني گزاف نگفته‏ايم. 28

3. نبرد بزرگ آرماگدون

مسيحيان صهيونيست مي‌گويند كه پيش از ظهور (مجدد) مسيح و برپايي قيامت و پس از يك دورة فلاكت 7 ساله كه منجر به نبرد با دجال مي‏شود، جنگ آرماگدون اتفاق مي‏افتد.29 آنان براي اين درگيري ويژگي‌هاي منحصر به فردي بيان مي‌كنند كه پس از اين خواهيم ديد كه حتي معتقدند وقوع اين جنگ بزرگ جهاني بسيار نزديك است و نسل فعلي بشريت قطعاً شاهد وقوع آن خواهد بود.30
اعتقاد به اين امر موهوم چنان در ميان سياست‌گزاران آمريكايي نفوذ كرده است كه بسياري از سياست‌هاي رييس جمهورهاي گذشته و كنوني آمريكا در راستاي عملي شدن اين جنگ مقدس بوده تا آنجا كه آنان حتي در سياست اقتصاد نيز تلاش مي‏كردند ميزان كمك‌هاي دولت آيالات متحده به اسراييل، افزايش يابد.31

4. انگيزه درگيري و رويارويي

مسيحيان اصولگرا جنگ آرماگدون را با پسوند مقدس توصيف مي‏كنند32 و نوع بيان دسته‏بندي طرفين درگير در ميدان جنگ با استفاده از الفاظ مذهبي و با عنوان «مؤمن»، «كافر» و «مشرك» است كه به خوبي نشان دهندة ديني جلوه دادن اين جنگ است. خلاصه اين كه همه آن‌ها كه ادعا مي‏شود در آرماگدون مقابل همديگر مي‏ايستند براي دفاع از دين و آيين و مرام خودشان خواهد بود.

5. زمان وقوع نبرد آرماگدون

همان‏طور كه پيش از اين متذكر شديم مسيحيان صهيونيست عنوان مي‌كنند اين اتفاق در آينده‏اي بسيار نزديك و طي چند سال آينده به وقوع خواهد پيوست و اندكي پس از آن مسيح(ع) ظهور خواهد كرد و بر دجال فائق خواهد ‏آمد.
جالب است بدانيم كه پيروان اين جريان وقوع دو نشانه را پيش از رخ دادن آرماگدون ذكر مي‌كنند و براي اين دو نشانه هم ترتيب و توالي زماني قائلند:
1. تجديد بناي هيكل (معبد) سليمان: معبد سليمان كه نماد حكومت جهاني دولت يهود است پيش از برقراري حكومت جهاني مطلوب آن‌ها مي‏بايد برپا شود، و به منظور وقوع اين امر بر وجوب و لزوم قطعي حيات و كمك به اسراييل و مهاجرت تمام يهوديان دنيا به فلسطين اشغالي تأكيد شديدي مي‌كنند. راه وصول به اين مقصود نيز تخريب مسجدالاقصي است و مي‌گويند بايد معبد به‌جاي مسجد ساخته شود؛33 حتي اگر به قيمت آغاز جنگ جهاني سوم باشد.34
2. تولد گوسالة سرخ موي: يهوديان ادعا مي‏كنند كه در هنگام بناي معبد و پيش از شروع عمليات ساخت لازم است مراسم «تطهير» انجام شود و براي انجام آن مي‏بايست گوساله‏اي سرخ موي كه ويژگي‏هاي خاصي دارد، با آداب مخصوص به خود قرباني گردد.35
در چند دهة اخير يهودياني با استفاده از دانش ژنتيك اقدام به اصلاح نژادي گاو براي توليد اين گوساله كرده‏اند و چندي پيش ادعاي موفقيت در اين راستا را نمودند كه اين ادعا مورد تأييد مؤسسه معبد واقع در اورشليم قرار گرفت و اكنون اين حيوان سه ساله است.36
يهوديان براي نيل به تخريب مسجدالاقصي با قاطعيت تصميم دارند كه حداقل در ابتداي هر ماه به طور جدي براي تحقق اين تصميم شوم اقدام كنند كه تنها در سال جاري شاهد چند مورد تقابل بسيار جدي ميان يهوديان با مسلمانان در اطراف قدس بوده‏ايم.37

6. طرفين درگير در آرماگدون

ادعا مي‏شود در ميدان آرماگدون دو سپاه رودرروي همديگر قرار مي‏گيرند:
1. مؤمنان: يهوديان و هم پيمايان آن‌ها (مسيحيان صهيونيست)
2. كفار و مشركان: كمونيست‌ها (شوروي (روسيه)، چين، كوبا و كره شمالي) و مسلمانان،38 كه عمدتاً شيعيان مد نظر قرار گرفته‏اند. در اين ميان جايگاه ويژة ايران، سوريه، لبنان و عراق39 را نمي‏توان ناديده گرفت.40
نكته قابل توجه اين جاست كه تا قبل از فروپاشي شوروي، عنوان «امپراتوري شيطان» به آنجا اطلاق مي‏شد و منظور از آن در تبليغات مسيحيان صهيونيست، رهبري سپاه «شر» در جنگ آرماگدون بود41 و پس از آن، به خصوص بعد از حمله آمريكا به عراق، بارها از سوي آن‌ها ايران «محور شرارت» خوانده شده و هدف بعدي حمله آنان اعلام ‏شده است.42

7. پيروز ميدان آرماگدون

بنابر آنچه مدعيان آرماگدون ادعا مي‏كنند مسيح مورد نظر آنان پس از كشتار بسياري از حاضران در ميدان نبرد، پيروزمندانه از اين معركه بيرون خواهد آمد و مسيحيان صهيونيست هزار سال در خوشبختي بر جهان حكومت خواهند كرد.43

8. تعداد كشته‏ها و سرانجام آن‌ها

مدعيان مي‏گويند در اين جنگ بزرگ ميليون‌ها نفر كشته خواهند شد44 كه 3/2 از يهوديان (غير صهيونيست) بخشي از آن‌ها خواهند بود و طي مدت هفت ماه اين كشته‏ها دفن مي‏شوند.45 كه البته گاه تا سه ميليارد نفر هم ذكر شده است.46

9. شيوة جنگيدن در آرماگدون

تمام متون مسيحيان صهيونيست جديد با توجه به برخي از عبارات كتاب مقدس به آرماگدون كه در جاهاي مختلفي ذكر شده و شايد هيچ‌كدام ارتباطي نيز با يكديگر نداشته باشند ـ بيان مي‏كنند كه اين جنگ بزرگ، هسته‏اي خواهد بود و به عنوان مثال از چرخبالي كه از عقب آن گازي كشنده منتشر مي‌شود و نظاير آن سلاح‌هاي كشتار جمعي سخن گفته‌اند.47

10. زمينه‏سازي براي آرماگدون

از جمله اساسي‏ترين مسائلي كه ميان همة مسيحيان صهيونيست مشترك است و جملگي بر آن اتفاق دارند، اين است كه ما هم‌اكنون در آخرالزمان زندگي مي‏كنيم و زمينه‏سازي براي وقوع آرماگدون به عنوان مقدّمه ظهور مسيح، وظيفه ماست.48
در هم تنيدگي عقايد مسيحيان صهيونيست و سياستمداران آمريكايي به حدي است در حال حاضر «كليد فهم سياست آمريكا»49 چيزي جز شناخت كامل و دقيق اين جريان نيست. در راستاي تبليغ اين جريان امروزه بيش از 1550 شبكه راديويي و تلويزيوني، 80,000 كشيش سخنران و مبلغ، 200 مؤسسه و كالج علمي، 100,000 و دانشجوي پروتستان به طور شبانه‏روزي مشغول فعاليت هستند50 و تنها در آمريكا مخاطبانشان در حدود جمعيت كل ايران است51 و در سطح كلان حتي رؤساي جمهور گذشته و حال اين كشور آرزو دارند آغازگر اين جنگ بزرگ جهاني باشند.52

11.عوارض اعتقاد به آرماگدون

مشكلاتي كه براي سوريه، عراق و ايران در خارج از آمريكا پيش آمده و حتي مشكلاتي كه گاه براي كل ساكنان زمين رخ مي‏نمايد، از همين روست.
جيمز وات، وزير كشور اسبق آمريكا در جمع كميته مجلس نمايندگان اعلام كرد:
به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح نمي‏توانيم خيلي دربند نابودي منابع طبيعي خودمان [و صد البته ديگر كشورهاي جهان] باشيم. 53

12. ميزان احتمال وقوع آرماگدون

برخي از اشكالاتي كه مي‏توان به رؤياي غير قابل تعبيرآرماگدون وارد كرد، از اين قرارند:
1. انتساب به كتاب مقدس كه آكنده از تحريفات است و حتي نسخه‏هايي كه در صد ساله اخير منتشر شده‏اند، بنا به صلاحديد آن‌ها براي تحريف تاريخي قومي غير يهودي به طور جدي ويراستاري شده و مطالبي خاص را به عمد حذف كرده‏اند.54
2. انتساب رفتارهايي ناشايست و دور از مروت و جوانمردي به پيامبر اولوالعزم الهي حضرت مسيح علي نبينا و آله و (ع). به عبارت ديگر حضرت عيسي(ع) هيچ‌گاه با آنچه مي‏گويند سنخيتي نداشته و نخواهد داشت.
3. ويژگي‌هاي غيرقابل باور تصويف شده براي آن.55
4. هسته‏اي بودن جنگ.56
كه البته اين‌ها غيراز آن اشكالاتي است كه ذيل هر عنوان به مناسبت از آن سخن گفتيم و در عين حال باز هم مي‏توان موارد ديگري را برشمرد كه همگي حاكي از اين هستند كه ادعاي وقوع اين جنگ حز توهمي بيش نيست و احتمال وقوع چنين حادثه و پديده‏اي در حد صفر است و صيفي بعيد مي‏نمايد كه روزي شاهد چنين حماقتي از سردمداران خون آشام آمريكا و رژيم صهيونيستي باشيم.

پي‏نوشت‏ها:

1. كامل، سليمان، روزگار رهايي، برجمة علي اكبر مهدي پور، ج 2، ص 852.
2. كوراني، علي، عصر ظهور، ص 130.
3. ساده، مجتبي، شش ماه پاياني، ترجمة محمود مطهري نيا، ص127
4. مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص291؛ نعماني، الغيبه،‌ ص303.
5. مجلسي، همان، ج52؛ نعماني، همان، ص279.
6. عصر ظهور، ص 131، به نقل از نسخه خطي ابن حماد، ص 92.
7. ر.ك: شش ماه پاياني، ص 123.
8. همان، ص 127.
9. مجلسي، همان، ج52، ص207؛ شبخ طوسي، الغيبه، ص462.
10. ر.ك: شش ماه پاياني، ص127؛ الفتن، ص195.
11.كليني، همان، ج8، ص295؛ مجلسي، همان، ص246؛ نعماني، همان، ص278.
12. الفتن، ص212.
13. مجلسي، همان، ج52، صص212و 237؛ طوسي، همان، ص441؛ نعماني، همان،ص279؛ الاختصاص، ص255 .
14. بشاره الاسلام، ص56.
15. الفتن، ص92 به نقل از عصر ظهور، ص131.
16. الفتن، ص418.
17.البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، ص111به نقل از ماهنامة موعود، ش31، ص52.
18. ابن طاووس، الفتن و الملاحم، ص58.
19. مجلسي، همان، ج52، ص246.
20. كوراني، همان، ص 130.
21.كليني، همان، ج8، ص295؛ مجلسي، همان، ص246؛ نعماني، همان، ص278.
22. ر.ك: شيخ صدوق،كمال‏الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 650؛ شيخ طوسي، همان، ص 267؛ نعماني، همان، صص 169 و 172؛ مجلسي، همان، ج 52، ص 204؛طبرسي، اعلام الوري، ص 426؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، صص 439 و 455.
23. تفصيل مطالب را درباره بداء در بخش دوم از فصل چهارم كتاب شش ماه پاياني مطالعه نماييد.
24. هالسل،گريس، تدارك جنگ بزرگ، ترجمة خسرو اسدي، ص 37.
25. همان، صص40-38.
26. هالسل،گريس، يد الله، ترجمة قبس زعفراني، ص 35.
27. جمعي از نويسندگان، پيشگوييها و آخرالزمان، ،‌ ج 2، ص 43.
27. مكاشفه يوحنا، 16:16.
28. ر.ك: هالسل، تدارك جنگ بزرگ، ص40 به بعد و يدالله، ص 35 به بعد .
29. صاحب خلق، نصير، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 91.
30.صاحب خلق، نصير، تاريخ ناگفته و پنهان آمريكا، ص 177.
31. همان، ص 181.
32. ر. ك: تدارك جنگ بزرگ، صص 155 - 189 ) بر افروختن آتش يك جنگ مقدس)
33. ر. ك: هالسل، يدالله، بخش دهم (حصار مسجد)؛ صاحب خلق، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 118؛ جمعي از نويسندگان، همان، مقالات سوم تا پنجم و ميزگرد دوم؛ النجيري، محمود، هرمجدون، ص 90 به بعد؛ هلال، رضا، مسيح يهودي و فرجام جهان، ص 161.
34.هالسل، همان، ص 95.
35. جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 81.
36. همان، ص 83.
37. ر. ك: ماهنامه موعود، سال نهم، ش 50، ص 42 و ش52، ص 17 وجمعي از نويسندگان، همان، ج 2، صص 149-141.
38. آن‌ها از هيچ فرصتي براي متهم كردن مسلمانان به روحيات و رفتارهاي غير انساني دريغ نمي‏كنند (ر. ك:جمعي از نويسندگان، همان، ج 1) به خصوص از جريان دست ساخته 11 سپتامبر حداكثر استفاده را بردند.)همان، ج 2، صص 52-49.
39. در مورد عراق مطالب مفصلي با اين نگاه گفته شده كه به عنوان نمونه ر. ك: جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، صص 115-123.
39. ر. ك: صقر، الشربيني، الحركة المسيحية الاصولية الامريكية و علاقتها بالصهيونية، ص 144؛ جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 197 .
40. صقر، الشربيني، همان، ص 144؛جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 48،هلال، رضا، همان، ص 147.
41. ر.ك:جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، صص 130-122 )اهداف بعدي حمله آمريكا)؛ صاحب خلق، تاريخ ناگفته و پنهان آمريكا، صص 178 - 177؛ هالسل،تدارك جنگ بزرگ، صص 101-99.
42. نكته حاشيه‏اي كه در اين جا مي‏توان متذكر شد، اصرار هم‌زمان كشورهاي آمريكا، انگيس و فرانسه و آلمان بر خلع سلاح هسته‏اي ايران و در عين حال كمك‌هاي فراوان هسته‏اي به رژيم اشغالگر اسراييل است، كه با اين نگاه به راحتي مي‏توان به انگيزه بروز چنين تناقض فاحشي و رفتار اين دولت‌ها پي برد.
43.صاحب خلق، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 91؛هالسل، يدالله، ص 39 .
44. هالسل، يدالله، ص 37 و تدارك جنگ بزرگ، ص 46 .
45. هالسل، تدارك جنگ بزرگ، ص 46.
59. جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 196.
46.. براي نمونه ر. ك: جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 46؛ هالسل،همان، صص 46 و 72؛ يدالله، صص 39-38.
47. صاحب خلق، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 91؛ هالسل، يدالله، ص 37و تدارك جنگ بزرگ، ص 105 به بعد وصاحب خلق، تاريخ ناگفته و پنهان آمريكا، صص 178-177 ؛ جمعي از نويسندگان،همان، ج 2، ص 194.
48. ر. ك:جمعي از نويسندگان،همان، ، ج 2، صص41-19.
49. همان، ص 11.
50. براي نمونه ر. ك: هلال، همان، ص 320.
51. براي نمونه ر. ك:جمعي از نويسندگان،همان، ج 2، صص17-9و 123-115.
52. همان، ص 10.
53. همان.
54. براي مطالعه تفصيلي به عنوان نمونه ر. ك: پورپيرار، دوازده قرن سكوت؛ همو، ساسانيان، ج 2، صص 57-76، ذيل عنوان در آراميان و تورات.
55. به عنوان نمونه اصلاً جمعيت مورد ادعا در منطقه «مجدو» جا نمي‏گيرند كه بخواهند با هم در گير شده و فلان مقدارشان كشته و دفن شوند. خانم هالسل در دو كتاب خود تدارك جنگ بزرگ و يدالله مفصلاً به اين مطلب و باقي مسائل مربوط به آن پرداخته است.
56. اگر جنگي به عظمت مورد ادعاي آرماگدون، هسته‏اي باشد، نه منطقه و جمعيتي خاص كه كل مردم جهان از آثار و تبعات سوء آن متضرر خواهند شد.